ننـه علی! از ما پیـش شهیـدان هیـچ نگـو
چکار داری به فرزندت بگویی که تشنگی خدمت، جای خود را به شیفتگی قدرت داده است؟ چکار داری برایش بازگو کنی که برای چهار روز نشستن بر روی یک صندلی چه کارها که نمی کنند و چه تهمت ها و انگ ها که نثار خلق الله نمی کنند؟ چکار داری بگویی که بعضی ها آنقدر دروغ تحویل مردم داده اند که حتی آبروی نداشته دروغ را هم برده اند؟! چکار داری بگویی که از ارزش هایی که علی ات به قربان آنها رفته، چه دکان هایی علم شده است؟
جعفر محمدی در یادداشتی در عصرایران نوشت: چکار داری به فرزندت بگویی که تشنگی خدمت، جای خود را به شیفتگی قدرت داده است؟ چکار داری بگویی که از ارزش هایی که علی ات به قربان آنها رفته، چه دکان هایی علم شده است؟
سلام مادر ! سلام ننه علی ! سلام اسطوره مهربانی !
دیروز خبر آمد که بالأخره پیش فرزند شهیدت رفتی ؛ نه اینکه از او دور بوده باشی و حالا به او برسی، نه! تو در تمام سال هایی که پسرت آسمانی شده بود، در زمین، کنارش بودی و ماندی و خانه که چه بگویم، کلبه ات را در کنار آرامگاه شهیدت بنا کردی و شب و روزت را در کنار جوان شهیدت به سر کردی تا تجسمی از مهرمادری باشی در روزگاری که مهربانی ها به حراج روزمرگی ها رفته و رو به افسانه شدن گذاشته اند.
نمی دانم در آن شب های سرد زمستانی و در آن روزهای داغ بهشت زهرای تهران، با "قربانعلی" ات چه نجواها کرده ای و در میانه اشک های مادرانه ات با او چه ها گفته ای. این را نیز نمی دانم حالا که به وصال فرزند دلبندت رسیده ای و بعد از سال ها که سنگ قبر او را بغل می کردی، اینک خودش را در آغوش گرفته ای، به او چه ها خواهی گفت و داغ غربت سالیانت را چگونه برایش روایت خواهی کرد ؛ نباید هم بدانم ؛ حرف های مادری و فرزندی، رازهایی دوست داشتنی بین خودشان است و بس!
اما ننه علی ! تو را به آن سال های فراق و به آن قرآن درشت خطی که بارها در کلبه ات ختمش کردی، قسمت می دهم هر چه به شهیدت می گویی بگو، اما حال و روز ایرانی که علی تو و علی های دیگر برایش فدا شدند را برایش باز مگو! بگذار روحشان آزرده نشود.
به پسرت نگو که او و همرزمانش هر چه رشته کرده بودند را عده ای دارند به اسم همان شهیدان پنبه می کنند! نگذار خبر دار شود که عده ای با اسم ارزش ها، چنان به جان بیت المال افتاده اند و آن را چنان با حرص و ولع می بلعند که جهانی انگشت حیرت به دهان گرفته است و تازه کلی هم طلبکار هستند و قیافه هایشان حق بجانب! نگو که چنان دارند جوانان را از اسلام عزیز می رانند و بدان بدبین می کنند که میسونرهای مسیحی هم نتوانستند چنین کنند؟
چه نیازی هست اوقات قربانعلی را تلخ کنی و به او بگویی که با یاران انقلاب چه ها که نکرده اند؟! احتیاجی هم نیست درباره تازه به دوران رسیده هایی که حتی خدا را هم بنده نیستند به او چیزی بگویی. ناراحتش نکن ننه علی!
نگذار فرزندت بفهمد که هنوز که هنوز است، خیلی ها در سرزمینش می میرند، فقط به خاطر اینکه یک مشت اسکناس ندارند. هنوز کودکان معصوم سرزمینش، تا نیمه شب در چهار راه ها فال و گل مریم می فروشند و در حسرت یک جفت دستکش قرمز رنگ اند تا نوک انگشتانشان از فرط سرما کرخت نشود. نگذار متوجه بشود که زنان و دختران زیادی تن می فروشند و نان می خرند؛ به غیرت پسر برومندت بر می خورد.
مادر جان! بی خیال این باش که به علی ات بگویی مردمی که برای رفاه شان جنگیده، برای دادن نامه درخواست چندرغاز مساعده، مجبورند کیلومترها پشت ماشین رؤسا بدوند و نفس نفس زنان، نامه را به داخل ماشین شان بیندازند و بعد هم چشم به در بدوزند که جواب نامه شان کی خواهد آمد؟
تو را به خدا نگو جوان هایی مانند علی ات که روزگاری شاه بیرون می کردند و دماغ صدام بر خاک می مالیدند، کرور کرور گرفتار تریاک و هروئین و کراک و شیشه و اکس و کوفت و زهرمار شده اند تا روزگارشان بین نئشگی و خماری بگذرد.
مهربان مادر! چکار داری به فرزندت بگویی که تشنگی خدمت، جای خود را به شیفتگی قدرت داده است؟ چکار داری برایش بازگو کنی که برای چهار روز نشستن بر روی یک صندلی چه کارها که نمی کنند و چه تهمت ها و انگ ها که نثار خلق الله نمی کنند؟ چکار داری بگویی که بعضی ها آنقدر دروغ تحویل مردم داده اند که حتی آبروی نداشته دروغ را هم برده اند؟! چکار داری بگویی که از ارزش هایی که علی ات به قربان آنها رفته، چه دکان هایی علم شده است؟ چه کار داری از آزادی و ...
اصلاً از آب و هوا برایش بگو ... نه! این را هم نگو! علی و یاران شهیدش حتماً ناراحت می شوند اگر بدانند مردمشان با هر دم و بازدمی، کلی سرب و دی اکسید کربن و ذرات معلق و ... تنفس می کنند؛ نگو که مبادا یاد خاطرات بمباران شیمیایی زمان جنگ بیفتند و خاطر نازنینشان آزرده شود.
ننه علی! مادر اسطوره ای سرزمین مادری من! اصلاً از ما و از کارهایمان هیچ به علی نگو! دلش می شکند، بگذار روحش آسوده باشد. نگذار حلاوت دیدار مادر با تلخی کارهای ما کم رمق شود...
آه ...! چه می گویم من ننه علی! لابد داری شماتتم می کنی که "پسر! مگر یادت رفته که شهیدان زنده اند و می بییند و می شنوند و اصلاً شهید نامیده شده اند چون شاهد مایند." و ادامه می دهی: "فکر می کنی اگر من هیچ نگویم این ها هم هیچ نخواهند دانست؟"
راست می گویی ننه علی! بر من ببخش! نگرانم، نگران علی های دیگر این ملک و فرزندان شان. می ترسم کاسه صبر شهیدان به سر آید و شکایت مان را بی هیچ گذشتی نزد خدا ببرند که "خدایا ببین! ما رفتیم و عزیزترین متاع مان که جانمان است را برای دین و میهن و ناموس این ها دادیم و به خون خود غلتیدیم و حال اینان به اسم ما چه ها که نمی کنند و چه مفسده ها که به نام مصلحت مرتکب نمی شوند و چه آبرویی که از دین خودت نمی برند؟ خدایا! به عذابی سخت گرفتارشان کن و تاوان خون سرخ مان را از ایشان بگیر که سخت آن را هدر دادند."
راستی ننه علی ! فردای قیامت که علی تو و شهیدان دیگر چشم در چشم ما دوختند و گفتند: "بعد از ما چه کردید؟" چه خواهیم گفت؟ اصلاًچه داریم که بگوییم؟ بگوییم که بعد از شما افتادیم به جان هم ؛ هزار گروه شدیم و هزار کیسه دوختیم و هزار بیراهه رفتیم و کلاً یادمان رفت که حتی نفس کشیدن هایمان را هم مدیون کسانی هستیم که به خاطر ما از نفس افتاده اند و شد آنچه نباید می شد؟!
خوش به حالت ننه علی! و خوش به حالتان شهدا که رفتید و این روزهای تلخ را ندیدید!
آدم حتی رویش نمی شود که بگوید : شهیدان شفاعت مان کنید!
بدرود ننه علی
پیکر "ننه علی" در کنار مزار فرزند شهیدش آرام گرفت
به گزارش خبرنگار مهر، پیکر پاک "ننه علی" مادر شهید انقلاب اسلامی "قربانعلی رخشانی مهماندوست" صبح چهارشنبه از مقابل منزل دخترش در خانیآباد، در همان مکانی که سالها محل زندگی اش بود و در کنار مزار فرزند شهیدش در بهشت زهرا(س) به خاک سپرده شد.
گفتنی است، ننه علی به دلیل علاقه ای که به فرزدش داشت 20 سال در آلونکی روی قبر فرزندش زندگی کرد که در سالهای آخر عمر خود به بیماری آلزایمر مبتلا شده و دیگر فرزندش را به یاد نداشت و در خانه تنها دخترش ساکن بود. در این سالها آلونک ننه علی همچنان روی قبر شهید به یادگار مانده بود و زائران قبور شهدا وقتی از قطعه 24 عبور می کردند با دیدن آلونک داستان زندگی این مادر شهید را برای فرزندان و همراهان خود تعریف می کردند.
ننه علی در حالی روی دوش خانواده شهدا و ایثارگران تشییع می شد که سازمان بهشت زهرای تهران در کوتاهترین زمان خانه 20 ساله این مادر شهید را که روی قبر فرزندش بنا کرده بود تخریب کردند و تنها دلیل آن را درخواست خانواده شهید اعلام کردند.
این اقدام بهشت زهرا موج اعتراضات مردمی و رسانه ها را به همراه داشت و تماسهای خبرنگار مهر با مسئولان شهرداری تهران و بهشت زهرا(س) بی نتیجه بود. تا اینکه روابط عمومی سازمان بهشت زهرای تهران در مورد این اقدام طی تماس با خبرگزاری مهر اعلام کرد: تخریب آلونک ننه علی به درخواست خانواده شهید بوده است.
هر چند شاید خانواده شهید رضایت بر تخریب آلونک ننه علی داشتند ولی این اقدام بهشت زهرا که بسیار عجولانه انجام شد ناپسند و به دور از شان و منزلت سالها صبر و استقامت این مادر شهید بوده است. جمعی از ایثارگران و خانواده شهدا که در مراسم تشییع پیکر این مادر شهید شرکت داشتند می گویند: این خانه نمادی از عشق و علاقه مادرانه بود و قطعا آنقدر مردم فهیم ایران درک دارند که این خانه کوچک را تبدیل به امامزاده نکنند زیرا این تنها یک نماد و خاطره است و اقدام بهشت زهرا با اینکه رضایت خانواده شهید را در پی داشته است صحیح نبوده است.
دیدن جای خالی کلبه احزان ننه علی که می توانست نگینی درخشان در قلب بهشت زهرای تهران برای طول تاریخ باشد، داغ دلمان را تازه کرد. اثر هنری یک مدیر خلاق!، هوشمند و دلسوز! مانند زخمی عمیق در قطعه 24 بهشت زهرای تهران خودنمایی می کرد.
به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، امروز به بهشت زهرای تهران رفتیم تا یادی کنیم از ننه علی و تصاویری ثبت کنیم از شاهکار قابل ستایش! رییس محترم سازمان بهشت زهرا، جناب اکبر توکلی. دیدن جای خالی کلبه احزان ننه علی که می توانست نگینی درخشان در قلب بهشت زهرای تهران برای طول تاریخ باشد، داغ دلمان را تازه کرد.
چون "عملیاتِ انهدام" با مهارت و زیبایی قابل تحسینی انجام شده بود. انگار نه انگار که بیش از 20 سال در اینجا یک چهاردیواری قرار داشته که همه ی زائران قطعه 24 ، وقتی به مقابل آن می رسیدند، با احترام تاملی می کردند و دلی صفا می دادند. خصوصا آن روزهایی که خود ننه علی هم در داخل کلبه و یا اطراف آن دیده می شد. اثر هنری یک مدیر خلاق!، هوشمند و دلسوز! مانند زخمی در قطعه 24 بهشت زهرای تهران خودنمایی می کرد و چه می شد کرد جز آهی سرد و دعایی به جان این همه درخشش در نگاه فرهنگی به آثار ملی و اسناد غیرت و شرف این مردم. جالب تر از همه اینکه، حضرت مدیر کل با افتخار اعلام کرده اند این اقدام نبوغ آمیز را با رضایت خانواده ننه علی انجام داده اند و یک رضایت نامه کتبی هم را نشان خلق الله داده اند که یعنی ما هیچ جرمی مرتکب نشده ایم. بنازم به این همه درکِ فرهنگی و قانون مداری. دریغ...
درست همین جایی که این چند نفر ایستاده اند، تا صبح دیروز(3 اسفند 1390) آلونکی قرار داشت که بیش از دو دهه از عمر آن می گذشت و 17 سال محل زندگی یک مادر شهید بود و نمادی معنوی در بهشت زهرای تهران به شمار می رفت و ... اما با خلاقیت سازمان بهشت زهرای تهران، دیگر وجود خارجی ندارد. با تشکر از همه مسئولین امر.
مدفن ننه علی در کنار فرزند شهیدش و جای خالی کلبه احزانِ قطعه 24
مزار ننه علی، نماد صبر و استقامت مادران شهدا
این تصویر در میدان شهدای نیروی هوایی در بهشت زهرای تهران گرفته شده است. به همت مدیریت سازمان بهشت زهرا، از کلبه احزان ننه علی در قطعه 24 تنها عکس هایی باقی مانده است که روی چند بنر در سطح بهشت زهرا نصب شده اند. با خبر شدیم که تازه تعدادی از این بنرها که عکس کلبه ی احزانِ منهدم شده در آن ها بوده، به سرعت عوض شده اند. دست گلشان درد نکند!